- نویسنده: رها باقری مطلق
- تصویرگر: عسل مهدیان
- سن نویسنده: 11 سالگی
- سن تصویرگر: 9 سالگی
- سال انتشار: 1401
- تسهیلگران: محمدرضا شمس، منا حجتی
- قطع: الکترونیک
دوست من رودخانه
امتیازدهی 4.44 از 5 در 16 امتیازدهی مشتری
(دیدگاه 16 کاربر)- خلاصه داستان: صدای آواز غمگینی، آزاده را از خانه جدیدی که در آن ساکن شدهاند به سمت بیرون میکشاند تا صاحب صدا را پیدا کند.
رها باقری مطلق: من در کرج زندگی میکنم. عاشق کتاب و داستاننویسی هستم و یک کتابخانه کوچک اما پر از کتاب دارم. تا به حال در مسابقات زیادی برنده شدهام و آرزوهای بزرگی در سر دارم. علاقه زیادی به حیوانات دارم و تخیلم همیشه جلو تر از خودم راه میرود. من به همراه مادر و پدر و خواهر کوچکترم، در یک خانه آپارتمانی زندگی میکنیم.
عسل مهدیان: من عاشق کتاب خواندنم. ورزش، نقاشی کشیدن و یاد گرفتن زبان از کارهای مورد علاقه من هستند. امیدوارم بتوانم موفق بشوم و به همه اهدافم برسم.
دسته: رده سنی 8 تا 9, کتآب
گروه سنی | ب (اول،دوم،سوم دبستان) |
---|---|
گونه (ژانر) | آموزنده, تخیلی |
16 دیدگاه برای دوست من رودخانه
دیدگاه خود را بنویسید لغو پاسخ
عصمت –
بسیار عالی بود به امید موفقیت های بیشتر
محسن –
عالی هم ازلحاظ نگارش هم ازلحاظ تصویربرداری
زهرا –
بسیار عالی و زیبا بود
رستا باقری مطلق –
داستان دوست من رودخانه خیلی عالی و قشنگ بود و من از خواندن آن خیلی لذت بردم مخصصوصا از آن قسمتی که آزاده به کنار رودخانه رفت و برای تمیز کردن رودخانه به آنها ایده جدیدی داد تا رود تکانی کنند نقاشی های کتاب هم قشنگ بودند.
سینا درزی –
سلام دوست خوبم اول اینکه تصویر صفحه اول که رودخونه ناراحته ولی اثری از کثیفی و زباله نیست دوم اینکه داستان گره خاصی نداشت و کاملا کلیشه ایی بوده به این دلیل که هیچ اتفاقی مانع کار دختر نشد اما رود تکانی خیلی جمله جالبی بود
فاطمه ابویسانی –
رها خانم داستانت حرف نداشت واقعا باورم نمیشه به فکر خودم نرسیده اسم داستانم رو توی کتاب بنویسم من از اونجایی خوشم اومد که مدادت رو تزیین کردن
رونیکا قربانی –
سلام دوست عزیز
داستان خیلی جالب بود?
نقاشیها عالی بودن
پایان داستان جالب بود
فقط در صفحه اول داستان نوشته بودی خورشید درخشان ولی خورشید انگار داره گریه می کنه . و اون قسمتی که آزاده تو کلاس موضوعش می خونه کاش نقاشی کلاس و معلم آزاده هم بود.
با سپاس
فاطیما سمسار –
تصویر صفحه ی اول رود خونه تمیز بود رود خونه رو پر از زباله کشیده می شد گریه کردن خورشید هم معنی داشت
میتونستی به پدر ومادر آزاده اشاره می کردی
موفق باشی
امیرمهدی رنجبر –
خیلی ایده جالبی بوداگرهمه مردم اون رو بخونن میفهمند که هم باید خونه تکانی کنندو طبیعت تکانی.
درنقاشی اون صفحه ای که آزاده به رودخونه رسید دفترش خیلی بزرگ بود
باران ذکاوتی اول –
به نظرمن خرچنگ و لاک پشت کنار رود خانه نباید باشه افرین خوب بود
هلیا غلامی حسن عبداللهی –
داستان هیجان نداشت اتفاق خاص نداشت از بله اتاق رفت بیرون خونه. جالب نبود جملات تکرار میشد
رود تکانی دوست داشتم نقاشی عالی عالی بود چهار ستاره برای نقاشی ها
سودا سلمانی –
داستانت جالب بود دوستم از اینکه اسم داستان در غالب داستان گفته شده برام جالب بود اما طبق نظرات دوستان منم با صفحه ی اول کتاب که مطلب درست بود اما تصویر گری نشده بود موافق هستم موفق و پیروز باشید عزیزم
آنیتا عیانی –
آزاده واقا کار زیبایی کرد که رود را تمیز کرد و واقعا اگر آزاده رود را تمیز نمی کرد هیچ کس تمیز نمی کرد و آلودگی ادامه پیدا میکرد و آب آلوده میشد
زهرا محمدی –
سلام
داستان خیلی خوب و قشنگ بود . تصویر ها هم عالی و زیبا بودند. من هم داستان و هم تصویرهایش را خیلی دوست داشتم.
برسام نظریان جویباری –
سلام دوست خوبم
داستانِ آموزندهی خوبی بود. تصاویر مربوط هم عالی بود.البته چندتا اشکال کوچولو داشت. در صفحهی اول ماهی خیلی بزرگ تصویر شده بود. در صفحهی آخر رودخانه خط سیاه داشت و شبیه حالت کثیفش بود هنوز و …
پیام داستان این که موقع خانهتکانی باید به فکر طبیعت باشیم، خیلی قشنگ بود.
برای رودتکانی بهتر بود آزاده از آدمها (مثلا همکلاسیهایش یا خانوادهاش) استفاده میکرد بهجای حیوانات. چون اگر حیوانات این توان را داشتن، خودشان قبلش انجام میدادند. (البته میدونم بخشی از داستان تخیلی هست ولی به نظر من اینطوری بهتر بود)
تسنیم بخشی منطقه ۱۳ دبستان دخترانه پروین اعتصامی –
سلام به نظر من باید موضوع ها طولانی تر بود و اینطوری جذاب و قشنگ و بهتر می شد
ولی درکل داستان خیلی قشنگی بود