- نویسنده: حسین محرم‌زاده
- تصویرگر: باران ذکاونی اول
- سن نویسنده: 7 سالگی
- سن تصویرگر: 9 سالگی
- سال انتشار: 1401
- تسهیل‌گران: محمدرضا شمس، آرام علایی
- قطع: الکترونیک
چه کسی آب را دزدید؟
- خلاصه داستان: خرگوش در نیمه شب متوجه می‌شود کسی دارد برکه آب آنها را می‌دزدد.
حسین محرم‌زاده: از دیار هرمزگان، شهرستان رودان. از پیش دبستانی شروع به حفظ شعر، قرآن و داستان‌گویی کردم. من در تلاشم تا کتاب‌های داستان و شعر بیشتری بنویسم. علاقه زیادی به انواع ورزش‌ها مثل فوتبال و دوچرخه‌سواری دارم. دلم می‌خواهد که از سراسر جهان من را به عنوان یک پسر شایسته ایرانی بشناسند.
باران ذکاوتی اول: نقاشی رو از ۳ سالگی شروع کردم.
| گروه سنی | ب (اول،دوم،سوم دبستان) |
|---|---|
| گونه (ژانر) | آموزنده, تخیلی, رازآمیز, هیجانی |
حلما عامری –
دوست خوبم
سلام?
?در تصویر صفحه ی دوم، شیر شبیه پلنگ بود و زرافه خال هایش مثل گورخر راه راه کشیده شده بود. موش هم زیبا نبود.
با احترام و آرزوی موفقیت ⚘
فاطمه ابویسانی –
به نظرم اگه خرگوش روی جلد و کوتاه تر میکشیدین بهتر بود و غول رو هم آب دماغی کشیدین بده به نظرم می تونست خورشید برکه رو تبخیر کنه ولی بعضی از جاهاش به هم نمی خورد
فاطیما سمسار –
سلام
داستان تخیلی و قشنگی بود ولی خرگوش نقش اصلی هست، می تونست خرگوش بره تو غار و برکه رو پیداه می کرد.
رونیکا قربانی –
سلام دوست عزیز
بسیار جالب بود داستان متفاوتی بود نقاشیها خیلی قشنگ بودن.
فقط خرگوش می تونست قشنگ تر باشه
و کاش به جای موش همون خرگوش همه کارها رو میکرد.
با سپاس
نازنین زهرا رحیمی –
سلام دوست خوبم
داستانت جالب بود و پایان خوبی داشت ولی تصویرگری جالب نبود مثلا همه ی حیوانات لباس نداشتن ولی خرگوش داشت یا خرگوش رو ی دو پا راه رفت و این باعث شد که من ۴ ستاره بدم
بهراد عباسی –
سلام بنظرم این کتاب قشنگی بود و از این کتاب درس میگیریم که اب رو نباید الوده و اسراف کنیم
یاس محترم زاده –
بسیااار زیبا و مفید حسین جونم موفق باشی عزیز دلم??
سید حسین حسینی خیاط –
به نظرم داستان خوبی بود و نتیجه خوبی به همراه داشت
هلیا غلامی حسن عبداللهی –
اسم داستان خوب نبود
اما خود داستان دوست داشتم کاش اسمش دریاچه ای که قهر کرد اسم جالبتر
نقاشی خوب بودن اما میتونست شادتر باشه
موش داستان دوست نداشتم خرگوش باهوشه اون باید جای موش بود
خرگوش خیلی قدبلند بود
ستاره داوری –
داستان زیبایی بود، اوج داستان جایی که یک پسر بچه با این سن همچنینن اراده ای داشته
ستایش سهیلی –
داستان قصه چه کسی آب را دزدیده،بچه های خوب را نصیحت میکنه و میگه:ای بچه های حرف گوش کن، کشور ما ایران سرزمین بی آبی نبوده و نیست فقط کم آبه پس ما بچه ها باید با آلوده نکردن آبها به کشورمان کمک کنیم تا بتوانیم آب شیرین داشته باشیم تا غوله نتوانه آب ما رو ببره ،غولی، که آب ما را می بره همین آدمهای بد هستند که آب ها را آلوده می کنند پس بیایید به هم قول بدهیم تا آب ما دزدیده نشه تا آقاغوله به هدفش نرسه …
با سپاس از متن جذاب و خواندنی وآموزنده ی متن کتاب البته نقاشی های آن بسیار دل انگیز هستند بسیار ممنون
سودا سلمانی –
داستانت جالب بود دوستم تصویر گریش رو دوست نداشتم از اینکه به یک سری نکات جالب اشاره کردی خیلی خوب بود برات آرزوی موفقیت میکنم
محمد فرزاد معصوم زاده –
سلام داستان و تصاویر زیبا بود
توی صفه اول گفته شده خرگوش داد زد اما در تصویر خرگوش خندیده
و توی یک صفه دیگه نوشته شده که آنها به دشت سرسبز می رسند اما در تصاویر کوه های رنگی کشیده شده .
موفق باشید
زهرا محمدی –
سلام
داستان خوبی بود اما تصویرگری میتوانست بهتر باشد.
برسام نظریان جویباری –
سلام
داستان را بسیار خوب شروع کردی و روند داستان و نتیجه گیری آخر عالی بود.
داستان کوتاه بود. نتیجه گیری داستان و پیامی که منتقل می کرد خوب بود. (امیدوارم همه در مصرف آب صرفه جویی کنند.)
دوستی و همکاری حیوانات با هم و دوست شدن با غول آموزنده بود.
جالب اینجا بود که همه موجودات زنده حرف می زدند و مثلا آب و غول و رودخانه حرف نزدند.
اهورا سعادتی –
تصویر گر چقدر نگاشیش خوبه
امیر مهدی –
اون جایی که گفتی آب دزدیده شده خیلی خوشم اومد
بهتر بود بگی که غول مراقب به هیچ کس آب رو هدر نده وگرنه جریمه میکرد
تصویرگری خوبی هم داشت
تسنیم بخشی کلاس پنجم دبستان دخترانه پروین اعتصامی –
سلام
به نظر من داستان زیبایی بود ولی بهتر بود کلمات را کتابی می نوشتند تا داستان مرتب و منظم تر بشود
و نقاشی ها طبیعی و خیلی زیبا نبودند ولی به هر حال داستان زیبا و جالبی بود