- نویسنده: زهرا بابامندنی شلگهی
- تصویرگر: زینب نیکفر
- سن نویسنده: 13 سالگی
- سن تصویرگر: 13 سالگی
- سال انتشار: 1401
- تسهیلگران: سیدعلی کاشفی خوانساری، زهرا کبیری
- قطع: الکترونیک
قطره قهرمان
امتیازدهی 4.13 از 5 در 8 امتیازدهی مشتری
(8 بررسی مشتری)- خلاصه داستان:بر اساس شعر سعدی «یکی قطره باران ز ابری چکید…» قطره آب سفری را آغاز میکند تا شاهد درسهایی باشد.
زهرا بابامندنی شلگهی: دختری ازخوزستان شهرستان دزفول شهر صفی اباد هستم. همیشه دوست داشتم بنویسم و شعر بگم.من عاشق مسافرت هستم و دوست دارم دنیا رو که زیباست با رنگهای قشنگش ببینم و نقاشی کنم. شاید چون یک نوجوانم خیلی خیلی علاقههام و خواستهها و آرزوهام زیاده اما خوب می دونم برای رسیدن به تکتک آنها باید تلاش کنم و از لحظه لحظه ی عمرم استفاده کنم. به قول امام علی آرزو بر جوانان عیب نیست.
زینب نیکفر: بیرجندی هستم. حائز رتبه در جشنواره نقاشی ژاپن و نفر اول مسابقه قصه گویی استان و جزو یازده نفر اول کشور در مسابقات قصه گویی ۹۰ ثانیه ای و برنده در مسابقات عکاسی و نویسندگی هستم . مجری رادیو و مراسمهای مدرسه و اداره آموزش پرورش نیز بودهام.
دسته: رده سنی 10 تا 11, کتآب
گروه سنی | الف (پیش دبستان), ب (اول،دوم،سوم دبستان) |
---|---|
گونه (ژانر) | آموزنده, ماجراجویی |
8 دیدگاه برای قطره قهرمان
دیدگاه خود را بنویسید لغو پاسخ
کمیل خسروفر –
خیلی قشنگ بود خیلی خیلی خوب بود.
کمیل خسروفر –
عالی پرتقالی
فاطیما سمسار –
سلام
داستان قشنگی بود
میتونستی در همان لحظه که مرد ماهیگیر برای سید ماهی میتونستی همانجا به فقیر بودنش اشاره می کردی
و می تونستی تبدیل شدن قطره به مروارید از زبانش صحبت می کردی(وقتی مروارید از خواب بیدار شد و خود را در تو ماهیگیری است. باخودش گفت من در تور ماهیگیری چیکار می کنم؟)
نیکی صادقیان –
تصویرگری داستان قشنگ بود میتونستی درباره ی اینکه بگی حس قطره درباره ی وقتی که به مروارید تبدیل میشه رو بگی
نیایش تیری نظرلو –
داستان خیلی خوبی بود.تصاویر قشنگ و دقیق بودند.ممنون از نویسنده و تصویرگر.
۱_ به نظر من بهتر بود برای عنوان کتاب،اسم دیگری انتخاب می شد.مثل:*مرواریدی از آسمان*چون قطره واقعا کار خاصی نکرده بود که قهرمان باشد.فقط از ترس کوچک بودنش در درون صدف پنهان شده بود.
۲_ بهتر بود وقتی که صدف و مروارید در تور صیاد گیر افتادند،مروارید تلاش می کرد که صدف آزاد شود.
۳_ وقتی که مرد ماهیگیر مروارید را از صدف برداشت پس عاقبت صدف چه شد؟!او که بازهم تنها ماند!
۴_ بهتر بود که گفتگو بیشتر میشد.چون گفتگو از عناصر د استان نویسی هستش و مهمه.
۵_ ولی آخر داستان خوب تموم شده بود و رها نشده بود.
مینوسا شمخانی –
به نظر این داستان میخواست به ما بگوید چیزهای ریز هم میتوانند باارزش باشند. یا شاید هدف نویسنده این بود که قطرههای آب هم مانند مروارید باارزش هستند. ولی این سوال ممکن است برای خواننده پیش بیاید که قطره که حالا تبدیل به یک مروارید شده بود، وقتی او را از صدف دور کردند، غمگین نشد؟ و سوال دیگری که ممکن است برای خواننده پیش بیاید این است که وقتی صدف و قطره یا همان مروارید از هم دور شدند، دوباره صدف تنها شد؟ یا دوست دیگری پیدا کرد؟
تصاویر کتاب هم متناسب با داستان بودند، اما خیلی در آنها تخیل به کار نرفته بود. تقریباً تصویرها همان چیزی را نشان میدهند که داستان بازگو میکند و تصویرگر چیز زیادی به آن اضافه نکرده است.
فاطمه ابوالحسنی –
آفرین به قطره آب که باعث خوشبختی مرد ماهی گیر شد
مرسانا –
داستان خوبی بود ولی زود تمام شد
و اونی که روی تاج پادشاه نشسته بود صدف نبود پروارید بود
بعدشم قطره فقط باعث خوشبختی دو نفر شد و چنین قهرمانی هم نکرده بود
بعدشم به خاطر قطره نبود که صدف به گیر مرد ماهیگیر افتاد یا بخاطر اون قطره هه خوشبخت نشد که
ولی باز خوب بود